عربی

ادبیات عرب

عربی

ادبیات عرب

عربی

عکسی از شهید حسن باقری:
ایشان با وجوداینکه 25سال بیشتر نداشتند اما فرمانده احمد متوسلیان- فرمانده شهید همت -فرمانده رحیم صفوی و شهید زین الدین - شهید خرازی و.... فرمانده کل سپاه جنوب بودند
(برای کسب اطلاعات بیشتر از این شهید مسند فوق العاده زیبای آخرین روزهای زمستان را از اینترت دانلود کنید)
-----------------------------------
رفقا یادمان باشد اگر این شهداء‌ نبودند زبان عربی ،اجبارا زبان دوم ما میشد-اجبارا

اسم شرط - اسم استفهام

سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۴۳ ب.ظ

اسم شرط

اسم شرط اسمی است که بیشتر بر دو جمله  فعلیه وارد می شود و مضمون جمله اول را شرط وقوع جمله دوم قرار می دهد مانند: «مَن یَطلُب یَجِد» که طلب شرطی است برای پیدا کردن. فعل اول را فعل شرط و فعل دوم را اجزای شرط می نامند و اگر این افعال مضارع باشند هر دو مجزوم می شوند.

مَن، ما، مهما، أیّ، حیثما، إِذها، متی، أینما، أنّی، أیّان، کیفما

مَن (هرکه، هر کسی که) اسم شرط برای عاقل؛ مانند: «من یکرمنی أُکرِمهُ» (هر کسی مرا گرامی دارد، گرامی اش می دارم).

ما (هرچه) اسم شرط برای غیرعاقل؛ مانند: «ما تَفعَل أَفعَل» (هرچه بکنی می کنم).

مَهما (هرکه، هرچه) اسم شرط برای غیرعاقل؛ مانند: «مهما تأمُر أمتثل به» (هرگاه یا هرچه فرمان دهی آن را به کار می بندم).

أیّ (هرکه، هرکدام) اسم شرط برای عاقل و غیرعاقل؛ مانند: «أیّاً تُکرِم اُکرِم» (هرکه را گرامی بداری، گرامی می دارم).

 

حیثُما (هرجا، هرمکان) اسم شرط برای مکان؛ مانند: «حیثُما تَقُل أجلِس» (هرجا که بگویی می نشینم).

إذها (هرزمان که) اسم شرط برای زمان؛ مانند: «إِذها تتعلّم تتقدّم» (هرزمان که یاد بگیری، پیش می افتی).

متی (هروقت که) اسم شرط برای زمان؛ مانند: «متی ترجع أُکرِمک» (هر وقت که باز گردی، گرامی ات می دارم).

 

أینما (هرجاکه) اسم شرط برای مکان؛ مانند: «أینما تکونوا یُدرککُم الموت» (هرجاکه باشید مرگ شما را درمی یابد).

أنّی (هرجاکه) اسم شرط برای مکان؛ مانند: «أنّی تَقعُد أقعُد» (هرجاکه بنشینی می نشینم).

أیّان (هروقت که) اسم شرط برای زمان؛ مانند: «أیّان تَسأَلنی أَجِبک» (هرگاه که بپرسی پاسخت می دهم).

کیفما (هرطورکه) اسم شرط برای بیان حالت؛ مانند: «کیفما تَجلِس أجلِس» (هرطورکه بنشینی می نشینم).

 

نکته:

1) اسم های شرط در آغاز جمله جای می گیرند.

2) به جز «أیّ» که معرب است، بقیه اسم های شرط مبنی هستند.

3) گاهی جزای شرط، جمله اسمیه است.


تمرین: به انواع اسم شرط را در آیات عبارات زیر دقت کنید:

أینما یُوَجِّهه لایأت بخیر (نحل / آیات 76).

أینما: اسم شرط برای مکان

 

- و قالوا مهما تأتنا به مِن آیة لِتَسحَرَنا بهافما نحن لک بمؤمنین (اعراف / 132)

مهما: اسم شرط برای غیرعاقل

 

حیث ما کنتم فَوَلّوا وجوهکم شطره (بقره / 144)

حیث ما: اسم شرط برای مکان

 

مَن أطاع التّوانی ضَیَّعَ الحقوق و من أطاع الواشی ضّیَّعَ الصّدیقَ (نهج البلاغه / کلمات قصار 239).

من یزرع شرّاً یحصِد ندامةً (شرح شهاب الأخبار، ص 49).

من استبّد برأیه هلک و من شاور الرّجال شارکها فی عقولها (نهج البلاغه / کلمات قصار 161).

من: اسم شرط برای عاقل


اسم استفهام

یکی دیگر از اقسام اسم های غیرمتصرف، اسم استفهام است؛ اسم استفهام اسمی است که برای سؤال و پرسش به کار می رود و مانند اسماء شرط در صدر جمله واقع می شود.

 

اسم های استفهام عبارتند از:

مَن، ما، من ذا، ماذا، متی، أیّان، أین، کیف، أتّی، کم، إیُّ

مَن (که؟ چه کسی؟) مختص عاقل است؛ مانند: «من قرأ الکتاب؟» (چه کسی این کتاب را خوانده است؟).

ما (چه؟ چه چیز؟) مختص غیرعاقل است؛ مانند: «ما قولک فی هذه المسألة؟» (نظر تو در این مسأله چیست؟)

من ذا (که) مختص پرسش از عاقل است؛ مانند: «من ذا أکرمتَ؟» (که را گرامی داشتی؟)

ماذا (چه) مختص پرسش از غیرعاقل است، مانند: «ماذا فعلتَ؟» (چه کردی؟)

متی (کی؟ چه وقت؟) برای پرسش از زمان؛ مانند: «متی قدمتَ؟» (کی آمدی؟)

أیّان (کی؟) فقط برای پرسش از زمان مستقبل؛ مانند: «أیّان ترجع؟» (کی برمی گردی؟)

أین (کجا؟) برای پرسش از مکان؛ مانند: «آین تذهب؟» (کجا می روی؟)

کیف (چگونه؟ چطور؟) برای پرسش از چگونگی؛ مانند: «کیف حالک؟» (حالت چطور است؟)

أنّی (چگونه؟ چطور؟) برای پرسش از چگونگی؛ مانند: «أنّی بات المریض؟» (بیمار چگونه خوابید؟)

کم (چند؟ چقدر؟) برای پرسش از مقدار و عدد؛ مانند: «کم درهماً عندک؟» ( چقدر پول پیش شماست؟)

أیّ (کدام؟) برای پرسش از چیزی نامشخص؛ مانند: «أیّ کتابٍ قرأتَ؟» ( کدام کتاب را خواندی؟)

منبع:تبیان

  • مجید علیپورمقدم

نظرات (۱۰)

عالی بود ممنون از لطفت
ممنون،مشکلم حل شد!
هر چند از عربی متنفرم اما خب اجباریه!! 
مرسی از زحمتاتتون ؛)
با تشکر
لطفا فرق من و ماهی موصول و استفهامی و شرطی رو بگید
پاسخ:

« ما » :

1- « ما » الشرطیة : به معنای «اگر»

مطابق با نقش خود در عبارت اعراب می پذیرد .

....» وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّـهُ» (بقره 197) هر گاه کار نیک کند خداوند میداند او را

2- « ما »ی موصوله : به معنای «‌ آنچه که » برای عاقل و غیر عاقل

....» « یسبّح لله ما فی السماوات و ما فی الأرض »

....» أللهُ یَعلَمُ مَا تَفعَلونَ.« خدا می داند آنچه را انجام می دهید.»

....» اُنظروا ما تعملون.« بنگرید آنچه انجام می دهید.»

....»وَ مَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنثىَ(لیل3)   و سوگند به آن که نر و ماده را بیافرید،

این آیه نیز مانند آیه قبلى عطف است بر کلمه" لیل"، و کلمه" ما" در آن موصوله است، و منظور از آن خداى سبحان است و اگر از خداى تعالى تعبیر کرد به" ما- چیزى که"، یا اینکه باید تعبیر کرده بود به" من: کسى که"، براى آن بود که ابهام‏گویى در اینجا که به عظمت اشعار دارد رعایتش لازم‏تر بود تا رعایت معناى لغوى.

و معناى آیه این است که سوگند مى‏خورم به شب، وقتى همه جا را فرا مى‏گیرد، و به روز وقتى که همه پنهان‏ها را آشکار مى‏سازد، و به چیزى که نر و ماده را با اینکه از یک نوعند مختلف آفرید.

ولى بعضى «1» از مفسرین کلمه" ما" را مصدریه گرفته‏اند، که معنایش چنین مى‏شود، و سوگند مى‏خورم به خلقت نر و ماده. ولى این نظریه ضعیف است.

و مراد از نر و ماده مطلق نر و ماده است، هر چه که باشد، و هر جا محقق شود.

ولى بعضى «2» گفته‏اند: خصوص نر و ماده از انسان است.

و بعضى «3» دیگر گفته‏اند مراد خصوص آدم و حوا است. ولى از همه وجوه بهتر همان وجه اول است.

 

3- « ما » الاستفهامیة : به معنای «‌ چه چیزی؟چند؟»

 برای سؤال در مورد غیر عاقل و حقیقت و یا صفت چیزی به کار می رود.«ما فعلت ؟ » « ما اقسام الکلمة ؟»

......» ما لکُم لاتناصَرون(صافات25)« چیست شما را که یارى نمى‏کنید همدیگر را»

مَا ذَلِکَ؟ما تُحِبُّ؟ آن چیست؟ چه دوست داری؟

مَا عِندَ کَ؟ما نَزَلَ؟چه داری؟ چه فرود آمد؟

4- « ما » التعجبیة :

......» ما أحسَنَ علیاً  « چه زیباست علی»

(لفظ "ما"، اسم و "نکره تامه" به معنای "شیء" بوده که مبتدا و در محل رفع است- فعل تعجب (همچون "أحسَنَ" در مثال یاد شده) فعل ماضی و فاعل آن ضمیر  مستتر (هو) در آن بوده که مرجع آن "ما" است و اسم منصوب بعد از آن (همچون "علیاً" در مثال یاد شده) مفعول­به آن است.)

5- « ما » المصدریه

 که با ما بعد خود به تأویل مصدر می رود.

الف) : ظرفیه ى زمانیه ......»به معنای تا زمانیکه، زمانی که ما بعد آن دلالت بر زمان می کند

......»و اوصانی بالصلاة و الزکاة مادمت حیّا » ( مریم 31)

و مرا تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است« ما دمت حیا » أی: مدّة حیاتی.

« ما » حرف مصدری است ومحلی از اعراب ندارد.

ب): مصدریه غیر ظرفیه......» به معنای «همانطور که»

 ، در این صورت با توجه به مقتضیات جمله با ما بعد خود نقش می پذیرد

......» « آمنوا کما آمن الناس « بقره 13 » ای « آمنوا کإیمان الناس »

6- « ما » الزائدة

که در موارد زیر می آید:

الف : بعد از إذا « و کلّ ما بعد اذا زائده » مانند:« إذا ما حضر المعلم سکت الحاضرون » .

ب: بعد از متی مانند :« متى ما تأت أعلِّمک ».

ج : بعد از حروف جر مانند : فعمّا قریب یأتی النصر»

د : بعد از « لاسیَّ » ( زمانی که اسم پس از آن منصوب یا مجرور باشد .)

ه : پس از « احیاناً و قلیلاً و کثیراً » مانند : کثیرا ما نصحتک . (کثیرا : مفعول فیه )

و : پس از « أیّ » أیّما التلمیذین کافأت ؟ أیّ : مفعول به ، ما : زائده و التلمیذین : مضاف الیه

7- «ما » نافیه غیر عامل :

 که فعل ماضی و یا مضارع را منفی می کند.

مَا خَرَجَ .          خارج نشد.

مَا ضَحِکوا.        نخندیدند.

8- « ما » نافیه عامله

 ( ما شبیه به لیس یا ما حجازیه(در مقابل آن مای تمیمی است) که با شروط زیر مبتدا را مرفوع و خبر را منصوب می کند : خبر آن مقدم نشود ، معمول خبرش بر اسمش مقدم نشود ، پس از آن « إنْ » اضافه نشود ، خبرش با « إلاّ » نقض و تکرار نشود )مانند « ما أحَدٌ افضلَ من الشهید».

 مَا طِفلٌ حاضِرَاً «کودک حاضر نیست.»

وَ مَا أللهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعلَمونَ«خداوند از آنچه می کنید غافل نیست.»

9- « ما » الکافّة :

که به کلمات زیر وصل می شود :

- « إنّ و اخوات آن » إنّما المؤمنون إخوة .

- فعلهای « کثر ، قلّ ، قصر ، شدّ ، طال » مانند : قلّما نال مناه من حرص . (فعلهاى مذکور در این صورت فاعل ندارند)

- حرف جر « ربّ » مانند : ربّما ازورک . (در این صورت ربّ نیاز به مجرور ندارد).

إنَّما ألکِتابُ نَافِعٌ.    فقط (تنها) کتاب سودمند است.

10- « ما » پس از « نعم و بئس » :

 پس از موارد زیر :

- معرفه تامه : مانند : علّمته علماً نِعِمّا . أی : نعم الشیء التعلیم . نعم : فعل مدح ، ما : فاعل ،و مخصوص به مدح محذوف است .

- نکره : در محل نصب به عنوان تمییز و آن زمانی است که پس از آن جمله ى فعلیه باشد . مانند : « نعمّا تتعلّمونه » إی « نعم شیئاً تتعلّمونه » نعم : فعل و فاعل ، ما : تمییز و جمله « تتعلّمونه » صفت برای « ما »

11- « ما » نکره ى تامّه

 « ما » نکره ى تامّه اى که اسم نکره به واسطه ى آن توصیف مى شود . در این صورت ما به عنوان صفت در محل رفع ، نصب و یا جر است.

مانند : جئتک لأمرٍ ما . (ما نعت برای « امر » در محل جر)

http://www.arabisari.blogfa.com/

*********************************************

انواع « مَن » :

1- « من » موصول ؛

 به معنی کسی که....»أحسِن إلَی مَن عَلَّمَتکَ « نیکی کن به کسی که حرفی به تو آموخت.»

2 - « من »استفهام ؛

به معنی چه کسی ....» مَن هُوَ؟  او کیست ؟

3  - « من » شرط ؛

 به معنی هر کس....» مَن یَعمَل ألخَیرَ یَنتَفِع به     «هر کس کار نیکی»

  • یه بنده خدا
  • سپاس. عالی بود.
    لطفا در مورد اذ واذا واقسام انها تو ضیح دهید ممنون
    با سلام 
    اگر ادات استفهام همین 11 مورد است پس هل یا ام هم که برای سوال پرسیدن به کار میرود را چه کار کنیم ؟
    باتشکر
    سلام خدمت شما .
    درمورد شهدا نوشتیدکه (رفقا یادمان باشد اگر این شهداء‌ نبودند زبان عربی ،اجبارا زبان دوم ما میشد-اجبارا)کسی ندوندحالا فکر می کنن که شهدا جنگیدن که زبان ما عربی نشه مگر شهدا برای خدا ودفاع از اسلام وانقلاب نرفتندکه شما مبحث زبان قومیت گرایی وحس ناسیونالیستی را دارید به آن ها نسبت می دهید.
    امیدوارم که از جملات مناسب تری استفاده کنید.
    با تشکر یا حق.
    اسامی استفهام کدومشون نکره ان کدومشون معرفه؟

    عالی

    عالی

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی