انواع « ما » - « مَن »
◄ « ما » :
1- « ما » الشرطیة : به معنای «اگر»
مطابق با نقش خود در عبارت اعراب می پذیرد .
....» وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّـهُ» (بقره 197) هر گاه کار نیک کند خداوند میداند او را
2- « ما »ی موصوله : به معنای « آنچه که » برای عاقل و غیر عاقل
....» « یسبّح لله ما فی السماوات و ما فی الأرض »
....» أللهُ یَعلَمُ مَا تَفعَلونَ.« خدا می داند آنچه را انجام می دهید.»
....» اُنظروا ما تعملون.« بنگرید آنچه انجام می دهید.»
....»وَ مَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنثىَ(لیل3) و سوگند به آن که نر و ماده را بیافرید،
این آیه نیز مانند آیه قبلى عطف است بر کلمه" لیل"، و کلمه" ما" در آن موصوله است، و منظور از آن خداى سبحان است و اگر از خداى تعالى تعبیر کرد به" ما- چیزى که"، یا اینکه باید تعبیر کرده بود به" من: کسى که"، براى آن بود که ابهامگویى در اینجا که به عظمت اشعار دارد رعایتش لازمتر بود تا رعایت معناى لغوى.
و معناى آیه این است که سوگند مىخورم به شب، وقتى همه جا را فرا مىگیرد، و به روز وقتى که همه پنهانها را آشکار مىسازد، و به چیزى که نر و ماده را با اینکه از یک نوعند مختلف آفرید.
ولى بعضى «1» از مفسرین کلمه" ما" را مصدریه گرفتهاند، که معنایش چنین مىشود، و سوگند مىخورم به خلقت نر و ماده. ولى این نظریه ضعیف است.
و مراد از نر و ماده مطلق نر و ماده است، هر چه که باشد، و هر جا محقق شود.
ولى بعضى «2» گفتهاند: خصوص نر و ماده از انسان است.
و بعضى «3» دیگر گفتهاند مراد خصوص آدم و حوا است. ولى از همه وجوه بهتر همان وجه اول است.
3- « ما » الاستفهامیة : به معنای « چه چیزی؟چند؟»
برای سؤال در مورد غیر عاقل و حقیقت و یا صفت چیزی به کار می رود.«ما فعلت ؟ » « ما اقسام الکلمة ؟»
......» ما لکُم لاتناصَرون(صافات25)« چیست شما را که یارى نمىکنید همدیگر را»
مَا ذَلِکَ؟ما تُحِبُّ؟ آن چیست؟ چه دوست داری؟
مَا عِندَ کَ؟ما نَزَلَ؟چه داری؟ چه فرود آمد؟
4- « ما » التعجبیة :
......» ما أحسَنَ علیاً « چه زیباست علی»
(لفظ "ما"، اسم و "نکره تامه" به معنای "شیء" بوده که مبتدا و در محل رفع است- فعل تعجب (همچون "أحسَنَ" در مثال یاد شده) فعل ماضی و فاعل آن ضمیر مستتر (هو) در آن بوده که مرجع آن "ما" است و اسم منصوب بعد از آن (همچون "علیاً" در مثال یاد شده) مفعولبه آن است.)
5- « ما » المصدریه
که با ما بعد خود به تأویل مصدر می رود.
الف) : ظرفیه ى زمانیه ......»به معنای تا زمانیکه، زمانی که ما بعد آن دلالت بر زمان می کند
......»و اوصانی بالصلاة و الزکاة مادمت حیّا » ( مریم 31)
و مرا تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است« ما دمت حیا » أی: مدّة حیاتی.
« ما » حرف مصدری است ومحلی از اعراب ندارد.
ب): مصدریه غیر ظرفیه......» به معنای «همانطور که»
، در این صورت با توجه به مقتضیات جمله با ما بعد خود نقش می پذیرد
......» « آمنوا کما آمن الناس « بقره 13 » ای « آمنوا کإیمان الناس »
6- « ما » الزائدة
که در موارد زیر می آید:
الف : بعد از إذا « و کلّ ما بعد اذا زائده » مانند:« إذا ما حضر المعلم سکت الحاضرون » .
ب: بعد از متی مانند :« متى ما تأت أعلِّمک ».
ج : بعد از حروف جر مانند : فعمّا قریب یأتی النصر»
د : بعد از « لاسیَّ » ( زمانی که اسم پس از آن منصوب یا مجرور باشد .)
ه : پس از « احیاناً و قلیلاً و کثیراً » مانند : کثیرا ما نصحتک . (کثیرا : مفعول فیه )
و : پس از « أیّ » أیّما التلمیذین کافأت ؟ أیّ : مفعول به ، ما : زائده و التلمیذین : مضاف الیه
7- «ما » نافیه غیر عامل :
که فعل ماضی و یا مضارع را منفی می کند.
مَا خَرَجَ . خارج نشد.
مَا ضَحِکوا. نخندیدند.
8- « ما » نافیه عامله
( ما شبیه به لیس یا ما حجازیه(در مقابل آن مای تمیمی است) که با شروط زیر مبتدا را مرفوع و خبر را منصوب می کند : خبر آن مقدم نشود ، معمول خبرش بر اسمش مقدم نشود ، پس از آن « إنْ » اضافه نشود ، خبرش با « إلاّ » نقض و تکرار نشود )مانند « ما أحَدٌ افضلَ من الشهید».
مَا طِفلٌ حاضِرَاً «کودک حاضر نیست.»
وَ
مَا أللهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعلَمونَ«خداوند از آنچه می کنید غافل نیست.»
9- « ما » الکافّة :
که به کلمات زیر وصل می شود :
- « إنّ و اخوات آن » إنّما المؤمنون إخوة .
- فعلهای « کثر ، قلّ ، قصر ، شدّ ، طال » مانند : قلّما نال مناه من حرص . (فعلهاى مذکور در این صورت فاعل ندارند)
- حرف جر « ربّ » مانند : ربّما ازورک . (در این صورت ربّ نیاز به مجرور ندارد).
إنَّما ألکِتابُ نَافِعٌ. فقط (تنها) کتاب سودمند است.
10- « ما » پس از « نعم و بئس » :
پس از موارد زیر :
- معرفه تامه : مانند : علّمته علماً نِعِمّا . أی : نعم الشیء التعلیم . نعم : فعل مدح ، ما : فاعل ،و مخصوص به مدح محذوف است .
- نکره : در محل نصب به عنوان تمییز و آن زمانی است که پس از آن جمله ى فعلیه باشد . مانند : « نعمّا تتعلّمونه » إی « نعم شیئاً تتعلّمونه » نعم : فعل و فاعل ، ما : تمییز و جمله « تتعلّمونه » صفت برای « ما »
11- « ما » نکره ى تامّه
« ما » نکره ى تامّه اى که اسم نکره به واسطه ى آن توصیف مى شود . در این صورت ما به عنوان صفت در محل رفع ، نصب و یا جر است.
مانند : جئتک لأمرٍ ما . (ما نعت برای « امر » در محل جر)
http://www.arabisari.blogfa.com/
*********************************************
انواع « مَن » :
1- « من » موصول ؛
به معنی کسی که....»أحسِن إلَی مَن عَلَّمَتکَ « نیکی کن به کسی که حرفی به تو آموخت.»
ïïمن موصوله همیشه وسط جمله می آید برخلاف من استفهامیه وشرطیه
2 - « من »استفهام ؛
به معنی چه کسی ....» مَن هُوَ؟ او کیست ؟
3 - « من » شرط ؛
به معنی هر کس....» مَن یَعمَل ألخَیرَ یَنتَفِع به «هر کس کار نیکی»
- ۹۴/۱۱/۲۹